کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : سید رضا مؤیّد     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن     قالب شعر : غزل    

مـرغ دلـم که شاخـۀ طوباست جـای او          ویـــرانـــۀ بــقــیــع  بـــوَد مــدّعای او

خـواهـد در آن دیـار مـقـدّس کنـد مـقام          انـدر جــوار صــادق و نــالد بـرای او


خواهدبه تربتش که خراب است وبی چراغ          سوزد چو شمع و گریه کند درهوای او

خـواهد به گـرد مرقـد بی زائرش مُـدام          پـروانه وار گـردد و جـویـد رضای او

خواهد زداغ خون شده با قطره های اشک          آیـد بـرون ز چـشـمِ تـرم در عـزای او

آن کس که بود لطف و وفا پای تا به سر          زهـر جـفا بسـوخت ز سر تا به پای او

یارب چه کرده بودکه منصورکینه جوی          خـون کرد از ستـم دلِ غـم مبـتـلای او

درنیمه شب که دیدۀ مردم به خواب بود          دشمـن ز بـام خـانه شـد اندر سرای او

بـیرون کشـیـد بـا سر و پـای برهنه اش          رحـمـی نـکـرد بـر تـن درد آشـنـای او

شـرح مـصائـبـش نـتـوانم که هیچ کس          آگـاه نـیـسـت از غــم او جـز خـدای او

یا رب به حـقّ فـاطـمه دسـت امـیـد مـا          کـوتـه مکـن ز دامـن مـهـر و ولای او

هر کو گریست همچو «مؤید» ازاین عزا          بخشد خدا به حضرت صادق خطای او

: امتیاز

مدح و شهادت امام صادق علیه‌السلام

شاعر : محمدفرحبخشیان(ژولیده نیشابوری) نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

من کیـسـتم حقـیقـت حـق را نـشـانـه ام            بیرون ز مرز فکر و خیـال و فسانه ام

بنـیانگـذار مذهـب و مسنـد نشـین عـلم            فـیــض مــدام فــلســفــۀ عـارفــانــه ام


سـبـط نبـی و پـور عـلـی نجـل فـاطمه            الگوی صبر و صلح حسن را نشانه ام

آئـینـه دار نـهـضـت سـرخ حـسیـنـی ام            چون عابـدین بـه نخل عبادت جوانه ام

بحرالعلوم باب من است و سخا و جود            یـک قـطـره ای بُـود ز یـم بی کـرانه ام

استاد فـقـه و فلـسـفه منـطـق و اصـول            پـرچـم فــراز عـلـم به قـاف زمـانـه ام

با این همه جلال در این جـوّ قـیرگون            محصور کرده خصم ستم پیشه خانه ام

از یــورش شـبـانـه ابن الربـیـع پـسـت            آیـد بـه نـالـه سنـگ ز سـوز شبـانـه ام

آن بی حیا ســواره ومــن باتن ضعیف            پـای پــیـاده جـانب مــسـلـخ روانــه ام

ژولیده را بگو که بگـویـد به سـوز دل            مـن صادقم حـقـیقـت حق را خـزانه ام

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ موضوع احضار امام توسط منصور ملعون و ابن ربیع که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده مدتها قبل از شهادت امام و در شهر بغداد اتفاق افتاده است نه در مدینه؛ و مطالبی همچون سجاده کشیدن از زیر پای امام، شکسته شدن نماز، تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام و دشنام ابن ربیع به حضرت زهرا نادرست است و مغایر این روایت معتبر است؛ جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

لرزد بســان بــــید تــن اهـل بیــت من            تا می کشد زخـانه بــرون وحــشیانه ام

مدح و شهادت امام صادق علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

ای کــل عــلـم از دم پـاکـت روایــتـی           هـر نـکـته از کـتـاب کـمـال تـو آیتـی

با آن کـه بی‌حد اسـت عـنـایات کـبریا           مـثـل ولایــت تــو نـبــاشــد عـنـایـتـی


علـمت به عـلـم ذات الهی‌ست متـصل           دریــای دانـش تــو نــدارد نــهـایــتـی

در آفتـاب فضـل تـو عـالم تـمام غرق           در ســـایـۀ ولایـت تــو هــر ولایــتـی

هرجمله ازکلام تو شمعی ست دل فروز           هر نکــتـه از لـب تـو چـراغ هـدایتی

جبـریل، فرش گسترد از بال خویشتن           گـوینـد در ثـنـای تـو هـر جـا روایـتی

صــدها فرشته بر دهنش بوسه می‌زند           شـیرین‌لـبی کـه از تو بگـوید حکایتی

تو کـیـستی؟ وصـی نـبـی، آیت شـشـم

هـشتم فـروغ حسـن خـدا، حجت ششم

تـفـسـیر سـوره‌هـای خـداونـد اکـبـری           داری بـه آیــه‌ آیـۀ قــرآن تــو داوری

شیـخ‌ الائـمّـه‌ای و امــامــان مـا هـمـه           دارنــد در ثـنـات، دم مـدح‌ گـسـتـری

گـر ذوالفقـار، جـای قلـم در کفت نهند           دسـتت کـنـد به بازوی حیـدر برابری

برحضرتت زسوی خدا دم‌ به ‌دم درود           بر خلق و خُلق و خوت سلام پیمبری

در سـایـۀ تـو ای شـشـمیـن حجّت خدا           شکر خدا که مذهب من هست جعفری

از جن و انس و حور و ملـک، روز ابتدا           ما را بـــه دوستـی تـو دادنـد برتـری

نه مالکی، نه شافـعـی استم نه حـنبلـی

مـن بـا هـدایـت تو شـدم شـیـعـۀ عـلی

قـرآن جدا ز خـط تو یک آن نمی‌شود           ایـمـان بـدون مهـر تو ایـمان نمی‌شود

طاعات جن و انس و ملک بی‌ولای تو           هـرگـز قــبـول قـادر مـنـان نمـی‌شـود

تا دیده‌اش به سوی بهشت جمال توست           مؤمـن اسیر روضۀ رضوان نمی‌شود

گیـرم که خلـق طاعت سلـمان بیاورند           کـس بـی‌هـدایت تـو مسلـمان نمی‌شود

اکمـال دین تلاقی قرآن و عترت است           ایـمان بدون عتـرت و قـرآن نمی‌شود

بی‌تـو چـراغ عـلـم شود دود حاصلش           دود سـیـاه، شــمـع فـروزان نمـی‌شود

دل بی‌تو همچو مردۀ صد ساله‌ای بوَد           جان هم بدون مهـر شما جان نمی‌شود

اسـلام بـی‌ولای تـو کـفـر مـسـلم است

سـر تـا قـدم وجود تو دین مجسم است

من غـربت حریـم تو را دیـده‌ام ز دور           یک عمر دور قبر تو گردیده‌ام ز دور

نگـذاشـتـنـد دسـتـه‌ گـل آرم بـرای تـو           از اشک برمـزار تو گل چیده‌ام ز دور

بوسـیـدن مـزار تو مـمنـوع بود و من           قبـر تو را سـتـادم و بـوسیده‌ام ز دور

میخواستم مزار تو را شست‌ و شو کنم           کردم نثار، خون دل از دیده‌ام ز دور

سـازد خـموش روزقـیـامت جـحـیم را           اشکی که بر مزار تو پاشیده‌ام ز دور

تـا کـسب آبرو کنـم از روضـة الـبقـیع             صورت ز خاک قبر تو پوشیده‌ام ز دور

هــرروز بـهرغـربت تو گریه کرده‌ام           هر شب به ماه روی تو خندیده‌ام ز دور

بـر پـاره ‌پـارۀ جـگـرم مـانـده داغ تـو

بـاشـد بهـشت مـن حـرم بـی‌چـراغ تو

افتاده بـود بر دل و بر جان شراره‌ات           از مـا سـلام بـر جـگـر پـارهپـاره‌ات

ای مــاه آســـمـان ولایـت چـرا مــدام            می‌ریخت از دو دیده به دامن ستاره‌ات؟

هرکس نگاه خویش به روی تومی‌گشود           می‌دید درد و داغ تو را در نظاره‌ات

پای جـنازه‌ات به سر و سیـنه می‌زدند           حمران، ابوبـصیر، مفضـل، زراره‌ات

بیش از هزارسال ز داغت گذشت و باز           هر روز بوده روز بـزرگ هزاره‌ات

بـر شانـۀ مـقدـس تـو کوه درد مـاست           در ســیــنـۀ شـکـسـتـۀ مـا یـادواره‌ات

بر قبر بی‌چـراغ تـو هر کـس نظر کند           یـاد آورد ز درد و غـم بـی‌شـمـاره‌ات

با آن که دوراز تو و صحن رفیع توست

"میثم" همیشه زائر باب‌البقــیع توست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت ( قرآن نیازمند بیان ...) در تمامی سایت ها حتی در سایت نخل میثم به عنوان اولین بیت بند دوم این ترکیب بند آمده است در حالی که در قالب شعری ترکیب بند لازم است همچون غزل بیت اول آن مصرع باشد در  حالی که این بیت با ابیات بعدی از نظر قافیه همخواند ندارند؛ لذا با حذف این بیت و تغییر بیت دوم سعی کردیم نقص موجود بر طرف شده و قافیه رعایت شود

قـرآن نیازمنــد بیــان رسـای تـــوست           وحی خدای عزّوجلّ در صــدای توست

تفسیر سوره‌هـاش به مـا می‌دهد نشان           داری بــه آیـــه‌ آیـۀ قـرآن تــو داوری

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

قـــرآن جدا ز خـط تـو قـرآن نمـی‌شود           ایمــــان بـدون مهـر تو ایمان نمی‌شود

شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : علی صالحی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

نه فقط بادِ خزان برگ وبرش را سوزاند           زهر از راه رسید و جگرش را سوزاند

دست و پا می‌زد وساعات نَفَس‌گیری داشت           لبِ پُرخون، دلِ صدپاره چه تقدیری داشت


دیـدۀ اهـل و عـیالش ز غـمـش دریا بود           كـه دگــر مـوقــع پـرپــر زدن آقــا بـود

گـوشـۀ بـسـتر خود یـادِ گـذشـته می‌كرد           چــقَـدَر روضه دمِ رفـتـنِ او بـر پـا بود

خانه و دود و در و آتش و دسـتِ بسته           این همه خاطره ارثِ عـلی و زهـرا بود

یاد می‌كرد از آن لحظه كه جان بر لب بود

پا برهنه دلِ شب پـشت سـر  مركب بود

لحظه لحظه كه دگـر وقت جـدایی می‌شد            رنگ و بوی سخـنش كـرب‌ و بلایی می‌شد

آه از آن روزكه جان از تن خواهر می‌رفت           سنگ ها بـال‌ زنان سـوی بـرادر می‌رفت

آسمان ها و زمین داشت به هم می‌پیـچـید            سمت گودال؛ یكی دست به خنجر می‌رفت

ساعـتی بعد كه آتش به حـرم بـر پا شد           همه سرها به روی نیـزۀ لشكر می‌رفت

خیمه تاراج شد و هر طرفی دست به دست           بیـنِ گهــوارۀ خـالی دلِ مــادر می‌رفت

نیمه شب باعـجـله داشت خبر رامی‌بُرد           یك نفـر در طَمَعِ جـایزه با سر می‌رفت

اشك می‌ریخت و از غربت حیدرمی‌سوخت

از غم میخ در و پهلوی مادر می‌سوخت

: امتیاز
نقد و بررسی

در شعر زیر قافیه که رکن اصلی شعر است در بعضی از ابیات رعایت نشده است و شعر از ضعف بالایی برخوردار است، همچنین ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین حفظ بیشتر حرمت اهل بیت حذف شد

طاقتش طاق شد و بال و پرش می‌لـرزید           تا كه می‌خـورد زمیـن دشمن اومی‌خندید

از یتــیـمان حرم نــیز غنیـــمت بـــردند          گوشواره كه نه...گیسو پِیِ معجر می‌رفت

شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : محسن حنیفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

به غمزه ای نظرت صدمه وستاره کشید           نــظـارۀ تـو ابـوحـمزه و زراره کـشـید

غریب هستی و چـون مادرت نـشد آقـا           سـر مـزار شـما گـنـبـد و منـاره کـشـید


به زخـم های دلـت مـرهـمـی نـشد پـیـدا           که زهر از جگرت طرح پاره پاره کشید

تـو را مـیـان دعــا، بـی نـمازها بـردنـد           تـو را پیـاده به کوچه یکی سواره کشید

سریع خـانه برو دختر تو ترسیده است           که ارث مادریت را کسی شـراره کشید

گرفتـه خـانۀ تو رنگ خیمه های حسین           دوباره گریۀ چشمت به سوگواره کشید

دوباره آتــش و خـیمه غـروب عاشورا           دوبـاره کـربـبـلا را بـه استـعـاره کشید

تمـام اهـل و عـیالـش فـرار مـی کـردند           و دختری که خودش را به یک کناره کشید

به چند زخم پدر مرحمی ز گریه گذاشت           دوباره در بر خود جسم پاره پاره کشید

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین حفظ حرمت اهل بیت حذف شدند

میان کوچه تن خسته ات زمین تـا خورد          نکرد رحمی ودشمن تـو را دوبـاره کشید

به پیش پیکرش از دشمنی شکایــــت کرد          که معجـر ازسرواز گوش گوشواره کشید

شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : سید رضا مؤیّد نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثنوی

داغ صادق شـرر سیـنه ام افروخته کرد           جگرى سوخته یاد از جگر سوخته کرد

جگرى سوخته کز داغ بر افروخته بود           باز هم از اثر زهــر جفــا؛ سـوختـه بود


آن امامى که لـواى شـرف افـراخته بود           زهر منصور به جانش شرر انداخته بود

آه از آن روز که بگرفت ز طاغوت زمان           آتش از چار طرف خـانه او را به میان

وندر آن خـرمن آتش، ولـىّ ربّ جـلیـل           راه مى رفته و می گفت منم پـور خلیل

شعله را چون به در خانه تماشا مى کرد           یــاد آتـش زدن خــانــۀ زهــرا مى کـرد

آن که هم ظاهـر و هم باطن مـا مى داند           با دلش زهر چه کرده است خدا مى داند

چارمین قبـلۀ عشق است به دامـان بقیع           رونق دیگر از او یـافت گـلستـان بقـیـع

: امتیاز

زبانحال امام حعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

جگری شعله شد و سوخت و خاکستر شد           شمع خاموش شد از باد و گلی پرپر شد

باز هم زهر نشست و بدنی گشت کبود           باز یـاسی به زمین ریخت و نیلـوفر شد


خـانـۀ سـوخـتـه را بار دگر سـوزانـدند           بـاز تـکـرارِ غــم آتـش و دود و در شـد

من پیـاده پیِ مـرکب و سـوار ابن ربیع           بـیـن ایـن آه فـقـط نـالــۀ مــن مـادر شـد

دست من بـستـه و از داغ غمت افـتـادم           یاد دستت که به دنـبال عـلـی پـرپـر شد

یـاد دسـتـان یـتــیــمـی که به امـیـد پـدر           بین زنجیر ترک خورد و کمی لاغر شد

گـوشـواره، گـلِ سـر رفت ز یـادش اما           در عوض روضۀ او غارت انگشتر شد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن و یا تحریفی بودن مطالب و مغایرت با روایات معتبر؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور اجتناب از گناه تدلیس یا تحریف سخان ائمّه؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

همه بر مرکب و من در پی شان روی زمین           بیــن این آه فقــط نالــۀ مــن مــادر شــد

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد

مو سفیدی به زمین خورد و به او خندیدند           پیرمردی ز نـفس ماند و کمــانی تر شد

شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : قصیده

چون نور ذوالجلال به دل جلوه گر شود            تـیـغ سـتـم به نـور، کجـا کـارگـر شود؟

وقتی فـیـا سیـوف خـذیـنی نگـفته است            شمـشیـرها به جسم امـامی مـگـر شود؟


وقتی خـدا نخـواست تو را کشته بنگرد            حـتی عـبـا و پیـرهـنت هــم سپـر شـود

امـر خـدا نـبــود ســرت را جـدا کـنـنـد            می خواست تیغ دشمن تو بی خطر شود

هر چه امیـرِ کـفـر غـضب بیـشتـر کند            اُبــهــت ولـــیِّ خـــدا بــیــشــتــر شــود

ای واجـب الاطاعـه به مـظلـومی تـمام            می رفت جان تو که به تیـغ شـرر شود

هر بــار قصد جـان تو را کرد دشمنت            می دید مصطفی غـضـبـش بیـشتر شود

جـدّت نمی گذاشت تو را لطـمه ای رسد            می خـواست سـوز کـرببـلا بیشتـر شود

این جاست که مسیر شهادت شود عوض            مـسمـوم زهــر کـینه امـامی دگـر شـود

شکــر خـدا اسـیـر نـشد اهـل بـیـت تـو            ور نه دوباره روضۀ غـارت خـبر شود

می خـواست فـکـر داغ دل فـاطـمه کـند            زهـری فقـط بیـاید و زخـم جـگــر شود

این زخم ها به سینۀ زهـرا قدیمی است            این جاست وقت روضۀ دیوار و در شود

 )آتـش به آشـیـانـۀ مـرغـی نـمی زنـند(            باز این چه فتنه ای است حرم شعله ور شود؟

این رهـزنان به خانه چـرا در نمی زنند            جبـرئـیل هـم اجـازه اش از راه در شود

این مـردم مدیـنـه مگـر بـاز مـرده اند؟!            دست امـام خـسـته چـرا بـستـه تر شود؟

غــافــل اگــر ز راه ولــیِ خـدا شــویـم            سلـطـان جـور، قـافـلـه را راهـبـر شود

در فتنه ها سلاح محبین بصیـرت است            فـتـنـه اگـر زِ حـد گـذرد درد سـر شـود

بایـد شجــاع بود و ز ارزش دفـاع کرد            شـاید که شـام تـیـرۀ شیـعـه سحـر شود

دست دعـا به سوی خـدا چون بَرد ولی            پس لـرزه های فـتـنه گـران بی اثـر شود

وقتی که عـاشقـانه ز دیـن دم نمی زنـیم            باید هـنوز مهـدی ما خـون جگــر شود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق، عربستان و بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!

شکر خدا اسیـر نشد اهـل بیت تـو         ور نه دوباره روضۀ معجـر خبر شود

مدح و شهادت امام صادق علیه‌السلام

شاعر : سید هاشم وفائی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

خورشید بود و ماه به نورش نظاره داشت           در کهکشان علم هـزاران ستـاره داشت

عـطـر کـلام وحی زلـعـل لبـش چـکـیـد           فضل و مقام و منزلتی بی شماره داشت


در مـکـتب فـضیـلت و جـاوید دانـشـش           او«بوبصیر»و«مؤمن طاق»و «زراره» داشت

کس پی نبـرده است براین نـور لایـزال           دریای فـضل او مگر آخر کنـاره داشت

هـرگـز خـزان نـدیـد گــلـسـتـان علـم او           زیرا که این بهشت بهاری هماره داشت

سـوگـنـد بـر تـرنـم قــرآن که هــل اتـی           بر جود و بر سجـیّت او استـعاره داشت

آتـش بـرای خــادم او چـون خـلـیـل بود           وقتی تـنور شعله کشید و شـراره داشت

پـوشـانــده اسـت ابـر غــمـی آفـتـاب را           هرگه به سوی کرب وبلا او نظاره داشت

لـرزیــد بــنـد بـنـد تــنـش در عـزای او           وقتی به داغ و ماتـم زهـرا اشاره داشت

حـاجـت به زهـر دادن این مقـتـدا نبـود            زیرا دلی چنان جگرش پاره پاره داشت

تـنها نه در بقـیـع «وفائی» که این امام            در سینه های مـا همه دارالـزیاره داشت

: امتیاز

غزل مناجاتی با امام زمان (عج) و بقیع

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : توسل وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

غبــار مقــدم تو، تــوتیــای چـشــمــانم            ز هجــر تو شده ابری هــوای چشمانم

سحر که سفرۀ دل وا کنم به راز و نیاز            فقط وصــال تو باشد دعــای چشــمانم


اگر که بغض گلویم کمی ترک بخورد            پر از ستاره شود این فضای چـشـمانم

تمام عــالــم هستی، غــریب در نظـرم            فقــط فــراق تو شد آشنــای چــشــمانم

دو دیده ام شده تاریک در حجـاب گناه            نگــاه مهــرِ تو بــاشد ضیــای چشمانم

نظر به روی تو آداب و سعیِ خود دارد            سرت چو مروه و پایت صفای چشمانم

به غیر دامن خیسم ز قطره قطرۀ اشک            کــســی دگر نشنیده صــدای چشــمانـم

قسم به فاطمه داغی به سیــنه دارم من            به دل هوای بقیــع و مــدیــنه دارم من

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

دو دیده ام شده تاریک در حجـاب گناه            نگــاه مست تو بــاشد ضیــای چشمانم

مدح و شهادت امام صادق علیه السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

ای چـراغ دانـشـت گــیـتی فـروز            تا قــیــامت پیــشــتـاز عــلــم روز

آفــریــنـش را کــتــاب نــاطــقــی            اهــل بــیــنش را امــام صــادقــی


صــدق از بــاغ بـیـابـانـت گــلــی            مـرغ وحـی از بـوسـتـانت بـلـبـلی

نـور دانـش، از چــراغ عــلـم تـو            لالـه مـی رویــد ز بــاغ حــلــم تـو

روشنی بخـشـیـده بر اهــل زمـان            هـمـچـو قـرص آفـتـاب از آسـمـان

اهــل دانـش، سـائـل کــوی تـوأنـد            تـشـنـه کــامـان لـب جـوی تــوأنـد

خضـر در این آستان هـوئی شنـید            بوعـلی زین بـوسـتان بـوئی شنـیـد

نیست تنها شیــعه مـرهــون دمـت            ای گـدای عـلـم و عـرفان عـالـمت

جــفــر دُرّی در یَــم عـرفــان تـو            کــیــمــیــا از جــابــر حـیــان تــو

قلب هستی شد منیر از این چراغ            بو بـصیر آمد بصیر از این چـراغ

مکـتب فـضلت مـفـضّـل سـاخـتـه            شـورها در اهــل فـضـل انـداخـتـه

شـعــلـه در دست غـلامت رام شد            صبـح باطـل از هـشامت شـام شـد

روح، روح از درس قرآنت گرفت            لالـۀ حــمـرا ز حـمـرانت گـرفـت

آســمــان مـعــرفــت خــاک درت            ســــائـــل درس زُراره پــــرورت

آفـتـاب از ظـل استـقـلال تو است            علم همچون سایه در دنبال تو است

ای وجـود عــالـمـی پـا بـسـت تـو            ای چـراغ عـقـل هـا در دسـت تـو

ای فـروغـت تــافــتــه در سیـنه‌ها            روشـن از تـصـویـر تـو آئـیـنـه‌هـا

تا تـو هـسـتـی پـیـشـوای مــذهـبـم            ذکــر حــق آنـی نـیــفــتــد از  لـبـم

ذرّه ای از نــور خــورشـیـد تــوأم            هـر چـه‌ام در مـعــرض دیـد تـوأم

مذهبم را بر مذاهب برتـری است            ایده و مشی و مرامم جعـفری است

کـیـستـم؛ نـه شـافـعی نه حـنـبـلـی            نــیـسـتــم جــز پــیـــرو آل عــلــی

ای علـومت را به عـالـم چـیـرگی            نـور دانـش بی فـروغـت تـیـرگـی

شرح فضلت را چه حاجت بر کتاب؟            آفــتـــاب آمــد دلــیــــل آفـــتــــاب

بـا احـادیـث تـو نـور عـلـم تـافـت            دین حـیـات خـویشـتن را بازیـافت

ای فــدای لعــل گــوهــر بــار تـو            هر چه گـردد کهـنه، جـز آثـار تو

از تـو دل دریـای نـور داور است            چون بحار مجلسی پُر گوهر است

شیعه را از تو زلالی صافی است            کـافـی شـیـخ کـلـیـنی کـافـی اسـت

شیـعـه باشد تا قـیـامت رو سـفـیـد            کز توأش پیریست چون شیخ مفـید

مشعل تقوا و دینـداری ز تو است            شیخ طوسی، شیخ انصاری ز تو است

گوهر بحرالعلـوم از بحر تو است            ابن شهر آشوب‌ها از شهر تو است

مـکـتـبـت شیــخ بــهـا مـی‌پـرورد            سـیــد طــاووس هــا مــی‌پـــرورد

در ریاض فضل تو شاخه گلیست            کیست آن گل؛ شیخ حُـر عـاملیست

با دمــت روح خــدا مــی‌پـروری            چـون خـمـیـنی مـقـتـدا می‌پـروری

ما از این مکـتب کتـاب آمـوخـتیم            ما از این مشعـل چراغ افـروخـتیم

این شعار ما به هر بام و دری ست            اهل عـالـم مـذهب ما جعـفری ست

تـیـرگـی‌هـا را به دور انـداخـتـیـم            خـویش را در بحـر نـور انداختـیم

علم گر چه گوهری پُر قیمت است            بی چـراغ مـذهـب او ظلمت است

ای همـه منصـورهـا مـغـلـوب تو            ای تــمــام عــلــم‌ها مکــتــوب تـو

ای کــشــیـــده از عـــدو آزارهــا            رو ســوی مـقــتــل نهــاده بــارهـا

پـای بـنـهــاده بــدان جــاه رفــیــع            دسـت بـستــه هــمــره ابـن ربـیــع

همچنان نخـلی کـزو ریـزند برگ            داد آزارت عـــدو تـا پــای مــرگ

سخت باشد سخت، پیری چون ترا            ایـسـتـادن پـیـش دشـمـن روی پــا

سینه‌ات از سنگ غم بشکسته بود            قامتت رنجـور و پـایت خستـه بود

پیـش چشـم مصطـفـی خصـم پلـید            تا سه نـوبت تـیـغ بر رویت کـشید

ای به سینه درد و داغت را درود            ای مــزار بـی چــراغـت را درود

کــاش مــانــنـد غــبــار غــربـتت            مـی‌نــشـسـتـم  در کـنــار تــربـتـت

کاش بر قـبـر تو هـمچـون آفـتـاب            روی خود را می‌نـهـادم بـر تـراب

کــاش مـانـنـد چــراغـی تا سـحـر            در بـقـیـعـت داشـتـم ســوز جـگـر

صبر مات و بی قرار صبر تو است            اشک میثم لاله‌ای بر قـبر تو است

: امتیاز

شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

باز هـم پـشت در خـانـه صـدا پیـچـیده           بوی دود است که در بیت ولا پیـچـیده

عده ای بی سر و پا دور حرم جمع شدند           باز هم، همـهـمه در کـوچۀ ما پیـچـیده


آن طرف نعـره شیـطانیِ "آتش بـزنید"          این طرف صوت مناجات و دعا پیچیده

خلـوت پیرترین مـرد مناجـات شکست           حرف حمله ست که در زمزمه ها پیچیده

چکمه از پای درآرید حرم محترم است          عـطـرِ سـجـادۀ آقـا کـفِ پـا پــیــچــیـده

شکر حق روسریِ دختری آتش نگرفت           چه صـداهاست که در کـربـبـلا پیچیده

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت روایی و مستند نبودن حذف شد؛ در شهادت امام صادق علیه السلام چند نکته را باید توجه کرد ۱ـ واقعۀ احضار امام توسط منصور و به واسطۀ ابن ربیع در بغداد اتفاق افتاده است نه مدینه ۲ـ این موضوع مدتها قبل از مسمومیت و شهادت امام بوده و هیچ ارتباطی به موضوع شهادت امام علیه السلام ندارد ۳ـ موضوع سجاده از زیر پای امام علیه السلام کشیدن؛ به دیوار خوردن؛ تازیانه زدن ؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام؛ فحاشی ابن ربیع به حضرت زهرا و ... صحیح نیست و مغایر روایات معتبر است ۴ـ موضوع آتش زدن امام صادق علیه السلام به دستور منصور و توسط حاکم مدینه نیز مدتها قبل از شهادت حضرت بوده و ارتباطی به شهادت امام علیه السلام ندارد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همینجا کلیک کنید. ضمن اینکه مطالبی هم که به کربلا گریز زده شده است همچون به نیزه زدن سر حضرت علی اصغر صحیح نبوده است و همانگونه اکثر علما و محققین گفته اند تحریفی است

آبــرو دارد و پیــراهــنِ او را نـکــشـیـد           پیــر مــرد است به پــاهاش رَدا پیچـیده

دور تا دور گلویش شده زخـمی بس کن           خُب! ببیــن گــوشــۀ عمامه کـجا پیچیده

بین درگــاهــی خــانه نــفــسش بَنــد آمد           گــوئیا زمــزمــۀ فضــه بیــا پـیــچــیــده

دختری داد زد عمه عمو عباس کجاست؟           به پر و پای هــمــه شـمر چــرا پیچیده؟

هرچه سر بود که اینان همه برنیزه زدند           پس چرا حــرمله دور شهــدا پیــچــیـده؟

یک نفرنیست بگیرد جلوی چشــم رباب           یک ســری را به سرِ نیــزه جـدا پیچیده

شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثنوی

پـیـرمـردی و بـزرگ هـمـۀ اعصـاری           روی جـانـت اثـر کـیـنـۀ دشـمـن داری

وای من خـلـوت سجـادۀ تان پـَرپَـر شـد           فرش زیر قدمت سوخت و خاکستر شد


آتش از موی سفیـدت نفسی شرم نکرد           از نمـاز شب تان ابن ربـیع شـرم نکرد

خـانـه ای که تـپـش مدرسـۀ ایـمـان بود           آتش از هر طرفش شعلۀ سر گردان بود

کوچـه هـا نیمۀ شب سوخـتـنت را دیدند           ریـسمـان ها به دل سـوخـته ات خـندیدند

در حسیـنـیـۀ چـشـمت حرمـی بر پا شد           خـانــه ات آیـنــۀ غـربـت عــاشـورا شد

گرچه عمامه سرت نیست سرت اما هست           حَرمتت سوخته شد بال و پرت اما هست

پا بـرهنـه به سر کــوچه کشیـدند تو را           خـوب شد نـیـمـۀ شب بود ندیـدند تو را

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت روایی و نزدیک شدن به عین روایت معتبر و صحیح تغییر داده شد

بار ها خـلـوت سجادۀ تان پـَـرپَـر شـد           فرش زیر قدمت سوخت و خاکستر شد

آتش از موی سفیدت نفسی شرم نکرد          از نمـاز شب تان هیچ کسی شرم نکرد

ابیات زیر به دلیل مغایرت روایی و مستند نبودن حذف شد؛ در شهادت امام صادق علیه السلام چند نکته را باید توجه کرد ۱ـ واقعۀ احضار امام توسط منصور و به واسطۀ ابن ربیع در بغداد اتفاق افتاده است نه مدینه ۲ـ این موضوع مدتها قبل از مسمومیت و شهادت امام بوده و هیچ ارتباطی به موضوع شهادت امام علیه السلام ندارد ۳ـ موضوع سجاده از زیر پای امام علیه السلام کشیدن؛ به دیوار خوردن؛ تازیانه زدن ؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام؛ فحاشی ابن ربیع به حضرت زهرا و ... صحیح نیست و مغایر روایات معتبر است ۴ـ موضوع آتش زدن امام صادق علیه السلام به دستور منصور و توسط حاکم مدینه نیز مدتها قبل از شهادت حضرت بوده و ارتباطی به شهادت امام علیه السلام ندارد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همینجا کلیک کنید.

ریسمـان را که کــشـیـدند چنین افتادی          عقب مرکب دشمن به زمیــن افــتـادی

مادرت بین همین کوچه نفس گیـر شده          علی از داغ همیــن حادثه ها پیر شده

مدح و شهادت امام صادق علیه‌السلام

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

الـسـلام ای حجّـت حـق بر زمـیـن            حـضرت صـادق امـام الـمـؤمـنیـن

یــا ولــی الله یــا کــهـــف الــوراء            فــــانــــیـــا لـلـه ای مــــرد خــــدا


مـا خـدا را بـا تـو پــیــدا می کـنیـم             دیــده بــا یــاد تو دریـا می کـنــیـم

بــا تـو احـیـا شـد قـیــام اهـل بـیت             بـا تـو رونـق یـافـت نـام اهـل بیت

ای فــقــیــه بــی بــدیــل روزگــار            تـیـغ گـفـتـارت شـبـیـه ذو الفــقـار

هـر کـه در راه شـمـا پــابـنـد شــد            خـوش بر احـوالش سـعـادتـمند شد

ای گـل زهــرا؛ امـام غـم نـصـیـب            ای غـریب بـن غـریب بـن غـریب

ای فــــدای تــربــت ویــــران تــو            خـاک قـبـرِ بـا زمـیـن یکـسـان تـو

زائــر تــو روزهــا شـــد آفــتــاب             نیمۀ شب روضه خـوانت ماهـتاب

هرکه از خاک مزارت بوسه چـید             طـعــم داغـیِ بـیـابـان را چــشـیـد

آفــتــابــیُ بــه رنــگ مــغـــربــی             آخــریـن مــرد غــریـب یــثــربـی

مـن شـنـیـدم خـانـه ات آتــش زدنـد             وایِ مـن کــاشانــه ات آتـش زدنـد

می زدی نـالـه مـنـم پــور خــلــیـل             کـم ببـنـد آتـش به پـای من دخـیـل

کس نـدانـد با چه وضـعی آن پـلـید            جسم تو از خانه بیرون می کـشـید

آمــــدم تــا عـــقــــدۀ دل وا کــنــم             بـا تـو آقـا لـحـظـه ای نـجـوا کـنـم

درد دل بــا اهــل دل بایــد نــمــود            سفرۀ دل پیش صـاحب دل گـشـود

خــون جگــر با ادّعـایت کـرده انـد            در نـمـاز شـب دعـایت کــرده انـد!

ضـربه بر دین با لبـاس دین زدنـد             بر امـامت تهـمـت نـنـگـیـن زدنـد

ریــزه خـوار سـفــرۀ بـیـگـانـه انـد             فـکـر تـسـبـیـح هــزاران دانـه انـد

وقت فـتـنه رنگ خـود را بـاخـتـند            فرقـه ها در این طریقـت سـاخـتـند

زیـر دنـدانهـای هـر دنـیـا پـرسـت            درهــم و دیــنـار مـزّه کـرده اسـت

مـصـلـحت انـدیـشـی آخـر تـا کـجا            دشـمـنـی بـا خـط رهـبـر تـا کــجـا

بشنـود هر کس که باشد اهل خیـر             آن تـبـاهــی هـای فــرزنـد زبــیـر

ای که بـر حـفـظ ولایت عـاشـقـیـد             جـمـلـه شــاگـرد امــام صــادقــیـد

حوزه های علمیه چون سنگر است             شاخص دین گفته های رهبر است

بــر حـذر بـاشـیـد فــرزنــدان دین             جــان مــولایـم امـیـر الـمـومـنـیـن

وای اگــر دستــان دشمــن واشــود            خـواب بـاشـیـم و عـلـی تنـهـا شود

صبح پیچد این خـبر در شـهـرمان             بـسـتـه شد دسـتِ ولـیِ شـیـعــیـان

این ردای دلــبــری زیـبـنـده اسـت             بر کـسی که بـر ولایت بنده است

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت روایی و مستند نبودن حذف شد؛ در شهادت امام صادق علیه السلام چند نکته را باید توجه کرد ۱ـ واقعۀ احضار امام توسط منصور و به واسطۀ ابن ربیع در بغداد اتفاق افتاده است نه مدینه ۲ـ این موضوع مدتها قبل از مسمومیت و شهادت امام بوده و هیچ ارتباطی به موضوع شهادت امام علیه السلام ندارد ۳ـ موضوع سجاده از زیر پای امام علیه السلام کشیدن؛ به دیوار خوردن؛ تازیانه زدن ؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام؛ فحاشی ابن ربیع به حضرت زهرا و ... صحیح نیست و مغایر روایات معتبر است ۴ـ موضوع آتش زدن امام صادق علیه السلام به دستور منصور و توسط حاکم مدینه نیز مدتها قبل از شهادت حضرت بوده و ارتباطی به شهادت امام علیه السلام ندارد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همینجا کلیک کنید.

پـیـر مـرد شـیـعـه و مرد یـهـود            دست بسته چون امیر المومنین

پیش اهل خانه می خوردی زمین           رسـیـمـان دست عدو افتاده بود

جای پنـجـه بـر گـلـو افـتـاده بود            باز در بین محاسن پنجه خورد

ریسمان را دورِ گردن می فِشُرد            صورت تو لطمه ها بسیار خورد

چـنـد باری گـوشۀ دیـوار خورد            تیزی سنگی به پهلـویت گرفت

حُـرمِ آتـش گـوشۀ مـویت گرفت            حرمت موی سپیدت را شسکت

بی ادب بـود و دهـانـش بـاز شد            پشت در می سوخت از پا تا سرت

بـی هــوا بُــردی تو نـام مادرت            دیـد تـنـهـایـم زبـانـش بـاز شـد

زیره چـشمی کرد سوی تو نگاه            حرف های زشت میزد گاه گاه

تو میان شـعـله ها در اضطراب            لیک اصحابِ تو در خانه به خواب

تا هـیـا هـوئی بـپـا شـد جـا زدند            نـیـشـتـر بـر پـیـکـر آقـا زدنـد

من شنـیــدم خانه ات آتــش زدنـد            نیمه شب کاشانه ات آتش زدند

مدح و شهادت امام صادق علیه السلام

شاعر : محمد فردوسی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : قصیده

مردی که جبریل امین در محضرش بود           دریـای عـلـمش هـدیـۀ پـیـغـمبـرش بود

نام شـریفـش اسم نهری در بهشت است           خُلد برین هم جلـوه ای از مظهـرش بود


فقه و کلام و منطق و عرفان و حکمت           این چشمه ها جاری ز چشم کوثرش بود

وقـتی که در مـیـدان دیـن آمـاده می شـد           تــازه زمـان رزم و فتـح خـیـبـرش بود

هر احـتجاجش چشم ها را خیره می کرد           تـیـغ کــلامـش ذوالـفــقـار دیگـرش بود

حـتّـی به هـمـراه هـزاران طـالـب عـلـم           «نعـمان ثابت» پای درس منـبـرش بود

هــارون مکّـی ها کجـا بــودنـد آن روز           روزی که دست شعـله سدّ معبـرش بود

فـرزنـد ابــراهـیـم را آتـش نــســوزانـد           این معجـزه از معجـزات محشـرش بود

یـاد مــدیـنـه بـود و عکـس آتـش و دود           دائـم مـیــان قــاب چـشـمـان تـرش بـود

شکـر خدا چـشـمی به نـاموسـش نیفـتاد           شکـر خـدا که در مـدیـنـه همسرش بود

مـویی نـشد کـم از سـر اهل و عـیـالـش           هر چند که بغضی درون حنجـرش بود

آتــش، هــجــوم نــاگــهـانی، درد پهلــو           این هـا هـمـه ارثــیـه هـای مـادرش بـود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما  پیشنهاد می‌کنیم به منظور انطباق مطالب با روایات مستند و معتبر و انتقال بهتر معنای شعر، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

شکـر خـدا چشمی به ناموسش نیفـتاد           شکر خدا که بین حجره همسرش بود

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایتهای معتبر حذف شد، در شهادت امام صادق علیه السلام چند نکته را باید توجه کرد ۱ـ واقعۀ احضار امام توسط منصور و به واسطۀ ابن ربیع در بغداد اتفاق افتاده است نه مدینه ۲ـ این موضوع مدتها قبل از مسمومیت و شهادت امام بوده و هیچ ارتباطی به موضوع شهادت امام علیه السلام ندارد ۳ـ موضوع سجاده از زیر پای امام علیه السلام کشیدن؛ به دیوار خوردن؛ تازیانه زدن ؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام؛ فحاشی ابن ربیع به حضرت زهرا و ... صحیح نیست و مغایر روایات معتبر است ۴ـ موضوع آتش زدن امام صادق علیه السلام به دستور منصور و توسط حاکم مدینه نیز مدتها قبل از شهادت حضرت بوده و ارتباطی به شهادت امام علیه السلام ندارد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همینجا کلیک کنید.

پـای پــیــــاده، پـشـت مرکب، آه افــتـاد           آثــار افــتــادن به روی پـیـکـرش بــود

درآن شلوغی روضه میخواند اشک میریخت           اشکــش برای عمّه های مضطرش بود

او بــیــشــتــر یــاد رقــیّــه بـود آن جــا           این روضه ها هم حرف های آخرش بود:

از کاروان جا مانده بود و اندکی بعد ...           ... با تازیانه زجــر، بالای سـرش بـود

یک دست خود را حــائل سیــلی نمود و           یک دست دیگر هم به روی معجرش بود

شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

حضرت صادق مگر فرزند پیغمبر نبود           یا مگـر ریـحــانــۀ صدّیـقۀ اطهــر نبود

با چه تقصیر و گنه بر خانه اش آتش زدند           اجــر نشــر دانــش او شعـلــۀ آذر نبـود


اجر و پاداش رسول و عترت مظلوم او           در دل شب حملــه بر بابُ الله اکبر نبود

نیمه شب کز خانه می بردند صاحب خانه را           بر روی دوشش عبا؛ عمامه اش بر سر نبود

از بـرای بردن مــولا کس از ابن ربـیع           سنگـدل تر، بی حـیاتر، بلکه ظالـم تر نبود

او پیاده می دوید و این به اسب خود سوار           گـوئیا در سیـنـۀ تنگـش نفس دیگر نبود

دیدن بابا در آن حالت پسـر را می کشد           خوب شد همـراه بابا موسیِ جعفـر نبود

از شرار زهر مثل شمع سـوزان آب شد           غیر تصویری به جا زآن نازنین پیکر نبود

پاره پاره قلبش از انگور زهر آلوده شد           از بنی العبّاس جز این شیعه را باور نبود

بعد عمری سوختن بر قلب او آتش زدن           این سـتـم بـالله روا بر آل پیـغـمبـر نبـود

میثم آن روزی که شد آن پیکـر پاکیزه دفن           محشر شهر مدینه کمتر از محـشر نبود

: امتیاز

زبانحال امام حعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

سیـنه لبـریـز شد آخـر ز شـرار جگـرم           می زنم آب بر این شعله زاشگ بصرم

شب و تنهایی و سجّاده و اشگ و من و یار           به چه تقـصیـر شکـسـتـنـد نمـاز سحرم


وقـتی از خـانه کـشیدند بُـرونم دل شب           نه عبا بود به دوش و نه عمّامه به سرم

کوه های غم عالم به سر دوش من است           با وجودی که خمیده است زپیری کمرم

من پیاده به روی اسب و سوار ابن ربیع           ضعف بر پا و عرق بر رخ همچون قمرم

تا نـهم جـای عصا دست روی شـانۀ او           کاش می بود به همراه در آن شب پسرم

شکــر لِلّه که دادی تو نجـاتـم ای زهــر           می برم شِکوه زمنصور به جدّ و پـدرم

آب گـردید تـنم چـون جگـر پـاک حسن           پـاره شد چـون بدن جدّ غـریبم جـگـرم

حبس در خانۀ خویش از ستم منصورم           برد در مقـتـلـشان خـصم ز پیش نظرم

قـبر بی شمع و چراغم به همه می گویند           من در این دورو زمان از همه مظلوم ترم

میثم از سوز دل و نظم جگر سوز بگو           که چه آمـد به سـر از فـرقـۀ بیـدادگرم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما  پیشنهاد می‌کنیم به منظور انطباق مطالب با روایات مستند و معتبر و انتقال بهتر معنای شعر، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

در میــان غــل و زنجــیـر بنی اعمـامـم            برد در مقـتـلـشان خـصـم ز پیش نظرم

شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

افتاده خـزان در چمن حضرت صادق            یثرب شده بیت الحزن حضرت صادق

افسـوس که از آتـش زهـر ستـم خصم            شـد آب تــمــام بـدن حـضـرت صادق


بـا لله قــسـم اهـل مـدیــنـه نـشـنــیـدنــد            جز حرف خدا از دهن حضرت صادق

افـسوس که دیگر عـرق مرگ نشسته            بر بـرگ گـل یـاسمن حضرت صادق

سر تا به قـدم گوـش شده شهـر مدیـنه            در آرزوی یک سخن حضرت صادق

جا دارد اگر در غـم آن پیکـر رنجور            خون گریه کند پیرهن حضرت صادق

مسموم شد از زهر، ولی زیر سم اسب            پـامـال نگــردیـد تـن حـضرت صادق

گردیـد در غصه به روی همگـان باز            شد بستـه چو بند کفن حضرت صادق

قـبر و حرم و زائر او هر سه غـریبند            در شهر و دیار و وطن حضرت صادق

(میثم) هـمه گـریـان حـسیـنـند اگر چه            گـریـنـد به یـاد مـحـن حضرت صادق

: امتیاز

زبانحال امام حعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

سال‌ها آب شدم سوخت ز پا تا به سرم           آخر ای زهر جفا شعله زدی بر جگرم
کشت منـصور ستـم پیـشـه ز بیداد مرا           کاش می‌کرد دمی شرم ز جـد و پـدرم


دلِ شب بـود که دشـمـن به سـرایـم آمد           بُـرد از خـانه برون وقت نمـاز سحـرم
ســال‌ها داغ بـنـی‌فـاطـمـه را مـی‌دیـدم           کس ندانست که یک عمر چه آمد به سرم
من جگرپارۀ زهرایم و باید به چه جرم           عـوض گـل جگــر پـاره بـرایش بـبرم
بـارهـا تـیــغ کـشیـدنـد پـی کـشـتـن من           بـارها سـیـل بـلا بـرد به مـوج خطـرم
دشمن آن لحظه که بر خانۀ من آتش زد           یـاد آمـد ز غــم مــادر نـیـکــو سیــرَم
دل شب خصم مرا برد به قصر منصور           یاد از بـزم یـزید آمد و از طشت زرم
میثم از تربت بی‌شمع و چراغم پیداست           که چـو جـد و پـدرم از همه مظلوم‌ترم

: امتیاز

مناجات با امام زمان (عج)

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : توسل وزن شعر : فعولن فعولن فعولن فعول قالب شعر : غزل

تو جان جــهــانـی فــدایـت شــوم            تو بهتــر ز جـانی فــدایـت شــوم

نه ماهی نه مهری به رویت قـسم            بــه از این و آنــی فــدایـت شــوم


دلم را که چون سایه دنبال توست            کجــا میـکـشـانــی؟ فــدایـت شــوم

چه کـردم؟ گنــاهم چه بوده؟ چـرا            ز چـشـمـم نهــانی فــدایـت شــوم

قـلم را شکـسـتـم؛ دهــان دوخـتــم            تو فــوق بـیــانــی فــدایـت شــوم

قــدِ ســرو و ســروِ قــد تو کـجــا            تو ســرو روانــی فــدایـت شــوم

چه کــم گــردد از تو مرا هم اگر            کنــارت نــشــانـی فــدایـت شــوم

الا ای تــمــام جــهــان از تو پُــر            کجــای جــهــانـی؟ فـدایـت شــوم

خیــال تو دل را صفــا مــی دهـد            ز بس مهــربــانی فــدایـت شــوم

عجب نیست از شهـد وصلت اگـر            مرا هــم چــشـانی فــدایـت شــوم

از آن رو نهــانی که می بـیـنـمت            به هـر جا عیــانی فــدایـت شــوم

چه پیدا چه پنهان به هر جا روی            امــام زمــــانــــی فــدایـت شــوم

نه تها به «میثم» به خَـلق جهانی            تو کـهـف امــانــی فــدایت شــوم

: امتیاز

شهادت حمزه سیدالشهدا علیه السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

ای شیــر خــدا و اسـد احــمـد مخــتــار            در بدر و اُحُد لشکر حق را سر و سردار

هم پیش تر از حــزب خــدا یــار محمّد            هم بهر نبـی بعد عــلــی، حیــدر کــرار


از خــشـم تو بر جان عــدو آتش دوزخ            وز تیــغ تو در سینه نفس‌ها شــرر نـار

در بدر مه روی تو چون بدر درخـشـید            در جنگ اُحُد جان به کف و عاشق ایثار

رویید ز لب‌هــای محـمّـد گــل لبــخــنـد            در رزم چو کردی به عدو حمله علی‌وار

با دست غضب فرق ابوجهــل شکـستی            تا کــس نــرســاند به محــمّد دگــر آزار

هرجا که تو شمشیر گرفتی به کف دست            دشمن به هراس آمده در عـرصۀ پیکـار

در خطبۀ شام از تو و نام تو سخن گفت            چــارم وصی ختــم رســل، حجّت دادار

هم شیــرخـدا خوانْدَت و هم شیــر پیمبر            هم خــوانـد تو را هـمقدم جعفــر طیــار

ای کاش که در عرصۀ صفّین تو بودی            تا یار علــی بودی چون مـالک و عمار

ای کاش پس از ختم رسل بودی و بودی            یــار عــلی و فــاطـمه بین در و دیــوار

ای کـاش که هم سنگــر عباس تو بودی            تا بود حسیــن بن علــی را دو عـلمــدار

وقتی به تنت رفت فــرو نیــزۀ وحــشی            در جنگ اُحُد رنگ پـرید از رخ انصار

تو نقش زمین‌گشته ای یا چرخ زمین خورد؟           تو خُفته به خون یا فلک افتــاد ز رفـتار

بینیِ تو بُبــرید و ده انگــشت جــدا کرد           پهلوی تو بشکافت ز کین هند جگرخوار

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

تو نقش زمین‌گشتی یا چرخ زمین خورد؟           تو خفته به خون یا فلک افتــاد ز رفـتار